تاریخ : ۱۴۰۲/۰۱/۲۹

عفاف و حجاب در ادارات

hejab

واژه حجاب، به طور مطلق به معنای پوشش و به طور عَلَم (مشهور شده) برای رعایت امر خداوند در خصوص پوشش زن و مرد نامحرم در قبال یکدیگر است.این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‎دهد که پرده، وسیله‎ ی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده می‎شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت ‎گیرد.

انواع مختلف حجاب از دیدگاه قرآن عبارت است از:

۱.حجاب و عفاف در پوشش

این همان چیزی است که توده مردم از آن مطلع هستند و بسیاری از بانوان متدیّن بر آن تاکید دارند. (برگرفته از سوره احزاب: ۵۹)

۲.حجاب و عفاف در گفتار

طرز سخن گفتن با نامحرم (چه سخن گفتن زن با مرد و چه بالعکس)، طوری که موجب عشوه، شوخی و سخنان زننده نباشد. (برگرفته از سوره احزاب:32)

۳.حجاب در رفتار

همانطور که بر زن و مرد، پوششی از جانب خداوند واجب گردیده است، همانطور نیز، حفظ چشم از

هر نگاهی بر مرد و زن مومن واجب گردیده است. (برگرفته از سوره نور: ۳۱)

۴.حجاب در پندار

طوری که انسان خود را در افکار پلید و کثیف، غرق نگرداند و همیشه با توکل بر خدا، خود را

از افکار سخیف، دور کند.

(برگرفته از سوره آل عمران: ۸)


شاید بعضیا بگن: تو غرب، هیچ کس به کسی نگاه خاصی نداره و همه چیز طبیعیه، پس اگه تو کشور ماهم، همه دخترا و خانوما مثل غرب لباس بپوشن، برای مردا طبیعی میشه.

کی گفته؟ اینطور نیست که توغرب، همه چیز طبیعی شده باشه. نمونه اش اینکه: بر اساس گزارش حقوق کودکان در سال 2006: بلژیک از پایگاه های فروش کودکان و قاچاق انسان است و اکثر قربانیان آن دختران و زنان جوان اروپای شرقی هستند که با هدف بکارگیری از مراکز فحشا فروخته شده اند.

80 درصد از زنان پلیس انگلیس در شیفت های کاری خود در معرض آزار و اذیت قرار می گیرند. دکتر جنیفبراون، محقق اجتماعی میگه: این آمار آمار وحشتناکی است، آن هم هنگام نوبت های کاریشان که وظیفه شان برقراری نظم و امنیت است.

طبق اسناد و آمار سازمان ملل، بین 40تا50 درصد زنان اتحادیه اروپا متحمل یکی از اشکال استثمار جنسی در محل کار خود شده اند.

یک زن 29ساله مکزیکی میگه: وقتی ما در اتوبوس هستیم، مردان مرتب برایمان ایجاد مزاحمت می کنند. دولت مکزیک اتوبوس هایی مخصوص حمل و نقل بانوان، را وارد سیستم حمل و نقل خود کرد.

پبلبنت روث: رواج فرهنگ برهنگی نه تنها آن را به صورت عادی و یک چیز بی اهمیت در نمی آورد، بلکه عطش روحی را افزایش می دهد.

تغییر با یک آیه

        سهیلا آرین؛ در هشت سالگی از ایران رفت. در آمریکا فارق التحصیل رشته مامایی از دانشگاه USC شد.

اون توی آمریکا زندگی می کردو به خاطر زیبایی و ثروتش، همیشه زبانزد اطرافیان بود و توی زندگی چیزی کم نداشت. یک روز عصر حادثه ای بزرگ در زندگی سهیلا اتفاق افتاد. وقتی که برای ورزش روزانه، سرکمد نوارهاش رفت و ناخواسته، نوار یکی از دوستای شوهرشو برداشت تا در حین پیاده روی گوش بکنه، نوار مذهبی و نوار موسیقی اشتباه شده بود. ایشون تعریف می کرد: احساس کردم مردی صحبت می کنه، اما چیزی متوجه نمی شدم تا اینکه یه آیه ای می رسید که خداوند می گفت: فکر نکن همه اینهایی که داری، مال خودته، همه از قدرت منه!

در همون محل ورزش دوساعت گریه کردم و توان بازگشت به منزل رو نداشتم... . زندگیم مثل یک سفره بود، یک سفره منیت که همه چیز روش چیده شده بود. خدا بایک جمله، این سفره رو تکوند و همه چیز شکست. زندگیم بهم ریخت و مثل سفره ای تکونده شد. تموم زندگیم دویدم برای برتری دنیایی، برای رسیدن به هیچ. دلم از این میسوزه که برای اینکه ربم و پروردگارم رو پیداکنم هیچ ندویدم... .من هیچ چیز نداشتم به غیز از همین نماز که معنویتش رو هم نمیفهمیدم. ولی تنها باند اتصالم باخدا همین بود. وقتی حجاب رو انتخاب کردم خیلی برام سخت بود. این اسماعیل بزرگ من بود، ذبحش کردم باکمک خدا... . احساس کردم صاحب دارم، یه کسی منو نگاه میکنه و اون بالا داره به ملائکش میگه :ببین! این سهیلاست. برای منه ها! ... . دوست دارم در مقابل این همه نعمت هایی که خدا بهم داده اقلا بندگیش رو بکنم. چون تا لحظه ای که من اون نوار رو شنیدم، فهمیدم زندگی نکردم چون بندگی نکردم... .

من باید باحجاب به آمریکا بر می گشتم. به خانواده ای که کیف دوهزار دولاری همیشه توی دست من بود. لباسم مارک (شانل) بود. کیفم، کفشم (لویی وتن) بود. این زندگی من و حالا باید باحجاب بر می گشتم توی این خانواده. باکمال پررویی و افتخار.

من هیچ احساس محدودیتی نمی کنم. با انتخاب حجاب، احساس می کنم که یک قدم از زمین بالا تر رفتم. یه روزی توی آمریکا، دفعه اولی که باحجاب برگشتم، دوستام اومده بودن دیدن ما. وقتی سینی نوشیدنی رو به یکی از دوستام تعارف می کردم، در حضور چندین نفر به من گفت: نمی خورم سهیلا. سینی رو پس زد و گفت: این چیه روسرت گذاشتی؟ و من در همون لحظه سینی رو گذاشتم روی میز، دستم ناخودآگاه رفت روی سرم و گفتم: اینومیگی؟ این تاج بندگی منه، این حجاب منه.... . تاج بندگی من، به عنوان یک زن شیعه مسلمان.




دیدگاه های کاربران

گزینه ها
دوره ها
صفحه اصلی
دوره های من
سایر